✿ دختر زمستــآלּ✿
بـــــغض من....فکـــر او...فکر او...جای او...
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
روزگاری پرندهء کوچک آرزوی سفرداشت سفر به راههای دور دست را در سر داشت بال و پر گشود و پرواز کرد رفت و رفت پرنده ء کوچک تنهای تنها میان تنهایی اسیر گشت حال که اسیر غربت گشت و آرزوی بزرگ خود را نفرین میکند حال فقط این جمله برایش مانده اسیر غم و اندوه بودن بهتر است از اسیر غربت بودن خداوندا کسی را در غربت تلخ اسیر نکن؟ دوستون دارم بوو3 بای
نظرات شما عزیزان:
طراح : صـ♥ـدفــ |